ههعههوووففففففف بالاخره بعد از 3 روز جواب دادی
سلام. خوبید آقای دکتر
_ سلام خانوم منونم تو خوبی؟؟
ممنون منم خوبم، کجا بودید نگران تون شدم
_ (یکم با خجالت )ببخشید گوشیم خراب بود داده بودم درست کنن
آها
_ ممنون حال مو پرسیدی
خواهش میکنم، آخه دیگه امکان نداشت اینجوری ناپدید بشید
_ بازم معذرت میخوام و ممنونم، درمورد آدرس هم من 2 دوتا آدرس دارم، کدومو بدم یا ؟
خب برا من چه فرقی داره کدوم، من میخوام پست کنم، هرجا حضور دارید، همونو بدید
_ حالا یه دونه رو برات میفرستم.
باشه خداحافظ
_ ممنون زنگ زدی خداحافظ
دو دقیقه بعد دوباره زنگ زد،،
سلام بفرمائید
_ سلام خانم اصلا یه کاری میکنیم، شما آدرس تونو بدید من هارد مو پست کنم هر کدوم از فیلم ها رو میخوای کپی کن بعد هارد منو برام پست کن.
باشه، برا من فرقی نداره. ممنون
_ برام پیام کن آدرس تو چند روز دیگه برات میفرستم الان سرم شلوغه
باشه. ممنونم
_ خواهش میکنم. خدانگهدار
خدانگهدار
* فکر کنم آخرش برا اینکه آدرس شو نده بگه هارد مو بردار برا خودت آخه فکر کردی میخوام بیام ترورت کنم؟؟؟ آدرس تو به چه درد من میخوره دو سه روزه منو از درس انداختی چلغوز،، فکرم درگیر این ناپدید شدن ناگهانی ت بود
مرا از حیله ی رندان نترسانید
مرا از مکر نامردان نترسانید
من از آغاز عمرم در قفس بودم
مرا از حبس و از زندان نترسانید
تمام پیکرم از درد میلرزد
مرا از درد یک دندان نترسانید
به خود میپیچم و خون میخورم هر روز
مرا از یک شب بی نان نترسانید
من آدم دیده ام از گرگ وحشی تر
مرا از آدم حیوان نترسانید
من از دریای طوفانی گذر کردم
مرا از نم نم باران نترسانید
من از همخون خود آتش به جان دارم
مرا از خنجر مهمان نترسانید
دگر نوری نمانده تا ببینم من
مرا از کوری چشمان نترسانید
تمام زندگی من عاشقی کردم
مرا از لغزش ایمان نترسانید
برای حرف آخر یادتان باشد
گرانم من مرا ارزان نترسانید
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
---
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه بدستور میشود
---
گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود
---
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
---
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
---
گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود
---
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود
*** من خودمو به هر دری زدم
درد شدید سمت چپ قفسه ی سینه
درد شدید دست چپ
درد شدید کتف چپ
مقاومت من در مقابل درد
می گفتم چیزی نیست من حالم خوبه
تا قطع ثانیه ای نفس
و بعد دست از مقاومت برداشتم
از اتاق بیرون رفتم
فشار سنج رو پیدا کردم دادم خواهرم فشار مو گرفت
فشار 15 روی 8
چند وقته فشارم بالاست
سه هفته پیش هم 14 بود
فشار خون گرفتم تو سن 19 سالگی
درد داشتم ولی لبخند میزدم و زوری میخندیدم که بابا خیلی نگران نشه
تو شب به این سردی رفتم توی حیاط و کلی راه رفتم و نفس عمیق کشیدم. از شدت درد کم شد ولی یه سوز کم مونده
هنوزم میسوزه.
واقعا نزدن بعضی حرف ها و عادی رفتار کردن با آدمی که فکر میکنه خیلی زرنگه باعث سکته میشه
باید برگردم به روال قبل من آدم تحمل نیستم
باید جواب حرف ها و حرکات شونو بدم تا سکته نکردم
من هنوز کلی ارزو دارم
ولی فانتزی م واسه مرگ، مرگ بر اثر سکته ی قلبیه :)))
خواهر من باور کن همیشه دوست داشتن انداختن دست گردن من نیست، همیشه دوست داشتن بوس های محکم و خوشمزه ی تو نیست. گاهی هم میتونی دوست داشتن تو با مزاحمت کمتر نشون بدی
گاهی هم میشه زنگ زد و گفت دوست دارم خیلی هم دلم براتون تنگ شده، ولی چون بچه ها اذیت میکنن بیام اونجا نمیام. با یه ویدئو کال میبینم تون.
خواهر من داری دروغ میگی که دلم تنگ میشه سه روزه اومدی اینجا پلاس شدی چون شوهرت امتحان داره :/
حالا امروز هم تموم میشه
ولی من پس فردا بهش زنگ میزنم میگم آجی اگه منو دوست داری به قول خودت، 4-5 ماه نیا خونه ی ما، بابا مامان داداش همه به جز من میان بهت سر میزنن میبیننت منم تصویری میبینی. فقط دیگه نیااااااا خونه تونم دیگه بسلامتی خریدید چک ها شو از همون جا هم میشه پاس کرد، دیگه نیا اینجا 3 هفته گذشته حدود 10 روز شو اینجا بودن :////
خسته شدم به خدا که خسته شدم. همه دارن دروغ میگن همه فقط خودشون و زندگی خودشون برا شون مهمه. فاطمه هم به رو که کنکور داره. به درک که 3 سال عمرش داره هدر میره فقط آقا شون بیست بگیره امتحان شو کافیه خجالت بکشید همه تون. یه مشت آدم خود خواه دور من جمع شدن
کاش یک مثقال شعور داشتن
انگار نه انگار که من کنکور دارم
خونه که نیست کاروان سرا است
این میره
اون میاد
حالم داره بهم میخوره از بس بلند درس خوندم سرسام گرفتم خدا لعنت تون کنه.
بابا هم که همیشه ی خدا قهره، منم که خیلی وقته ناز شو نمیکشم همیشه باید عین بچه ها ناز شو بکشی خجالت بکش مرد گنده
میدونم چرا قهر کرده من یه هفته است دارم مثل خودش باهاش حرف میزنم دقیقا با ادبیات و اصطلاحات خودش، بهش برخورده.
به درک که بهش برخورده، دقیقا این جوری باهاش حرف زدم بدونه به بقیه هم بر میخوره.
روز به روز روابط بین مون نابود تر و سرد تر،،
حتی دیگه خاطرات خوب قدیمی هم که باهاش داشتم خنده رو لبم نمیاره. لعنت به من لعنت به تو لعنت به خودخواهی ت لعنت به جاه طلبی ت لعنت به لجبازی من لعنت به لجبازی تو لعنت به این دنیا.
بعدا نوشت : سوء تفاهم بود، بابا قهر نیست، اومد اتاقم گفت قهر نیستم، منم خسته شدم از دست شون، و ناراحت درس تو ام، برا همین بداخلاقی میکردم که اگه خدا بخواد اینا فردا برن :)
درباره این سایت